۱۳۸۱ مرداد ۸, سه‌شنبه

باباي سيگاري



باباي من سيگاري نيست.

اما...

وقتي که چيزي ناراحتش ميکنه، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که چيزي خوشحالش ميکنه، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که در گير کارشه، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که غذاشو خورده، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که پشت کامپيوتره، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که مشروب خورده، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که با مامان دعوا ميکنه، يکيشو روشن ميکنه.

وقتي که فوتبال نگاه ميکنه، يکيشو روشن ميکنه.

اما...

باباي من سيگاري نيست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر