اينم يه متن بداهه از خودم به سبک فالکو و عمو شلبي:
ماشين حساب بابا
ماشين حساب بابام بهترين دوستشه
بابا که مياد خونه
ميره تو اتاق کارش
ماشين حساب رو ور ميداره و دکمه هاشو ناز ميکنه
باهاش يواشکي حرف ميزنه
نميدونم ماشين حساب بابام بهش چه جوابي ميده
اما انگار بعضي وقتا براش جوک ميگه
چون بابام دستاشو به هم ميماله و ميخنده
بعضي وقتا هم انگار قهر ميکنه
چون بابام اخماشو تو هم ميکنه و غرغر ميزنه
وقتي که بزرگ شدم
حتما يه ماشين حساب ميخرم
شايد بتونيم دوستاي خوبي براي هم باشيم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر