۱۳۸۱ مرداد ۲, چهارشنبه

فندک

الان دو تا فندک رو ميزمه. يکيش ماله نويده اما جفتشون بدون گازه. تو خونه هم حداقل چهار تا فندک بي گاز افتاده. به نظر من يه فندک رو ممکنه که تو يه نگاه بپسندي و به دلت بشينه. اونقدر که بخاي مال تو باشه. اونوقته که ممکنه بخواي به دستش بياري. ممکنه که بخاطر علاقه به يه فندک سيگاري بشي. اونوقته که همه چيز از يه جرقه شروع ميشه. به مرور که از فندکت استفاده ميکني شعله اش کم ميشه. اونقدر که تموم بشه. فقط وقتي به روشني قديم ميشه که از گاز پرش کني. اونوقته که دوباره ازش استفاده ميکني. وگرنه ميفته يه گوشه و گاه گداري يه يادي ازش ميکني. اما اگه بهش برسي و دوستش داشته باشي و دلت رو نزنه ممکنه که تا آخر عمر سيگاري بودنت فقط از يه فندک استفاده کني. اما به نظر شما توي اين همه جمعيت سيگاري چند نفر پيدا ميشه که سيگارشو با فندک يکي ديگه روشن نکنه؟

اين جريان فندک چقدر شبيه دوستي با جنس مخالفه! يه بار ديگه از بالا بخونيد... اما اين بار مقايسه کنيد. جالبه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر