ميدونين ديشب جلوي كافي نت چي ديدم؟
يك آقا پسر با هيكلي كه توپم نميتركوندش، سيگار به دست داشت رد ميشد... از پايين وراندازش كردم تا بالا... به آخراي هيكل مردونش رسيده بودم و انتظار داشتم با اون هيكل دو تا ابروي هاچين واچين ببينم ولي عوضش... دو تا ابرو ديدم به باريكي نخ كه تازه دورش رو با مداد محدود كرده بودند...
اينقدر وسوسه شدم بهش بگم: آقا... !!! بالاي چشمت ابروست...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر