۱۳۸۱ فروردین ۳۰, جمعه

جاي همه خالي... ديشب با بچه ها رفته بوديم دربند... بازم جاي همه خالي... همه خوردنياش يه طرف اون آلوهاش كه تو آب زرشك خوابوندنشون يه طرف...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر