۱۳۸۱ شهریور ۶, چهارشنبه

عينکم رو برداشتم. دنيا خيلي تميزتر به نظر ميرسيد. اونقدر تميز که ذوق زده شدم. يهو از عينک بدم اومد. اونقدر که شکوندمش. اما از اون موقع تا حالا يه سوال داره ديوونم ميکنه. نميدونم که عينکم کثيف بود يا چشاي من اونقدر ضعيفه که ديگه کثافتهاي دنيا رو نميبينم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر