۱۳۸۱ مرداد ۲۶, شنبه

بعله. اينم از يه سري کلاه کج که اومدن اينجا. اينا دنبال چي ميگردن؟ همينا رو ميگم که سوار لندکروز مشکي ميشن و کلاه کج ميذارن. قيافه هاشون واقعا وحشتناکه. يهو ديدم از پله ها اومدن بالا و يه نگاهي انداختن. حالا خوب شد که مشتري دختر نداشتم اون لحظه. وگرنه يه بهونه اي ميگرفتن. خلاصه اينجوريه که امنيت ما برقرار ميشه. وقتي برن تو هر سوراخي سر بکشن که نکنه دو تا نامحرم (!) با هم باشن. آخه ميدونين چيه؟ تمام مشکلات مملکت ما حل شده. فقط مونده کنترل دختر و پسرا. آخه ممکنه که کنترل جمعيت از دستشون خارج بشه. به هر ازدياد مواليد اونم بطور نامشروع چيزي نيست که مسئولين دوسش داشته باشن. دوستي، صحبتي با يکي از دختراي خودفروش داشت. بهتره ماجراي اينکه چطور شد که اينکاره شد رو براتون تعريف کنم.

اين خانم کلا پدر و مادرش باهاش زندگي نميکردن و با برادرش زندگي ميکرده. يه بار که تو آرياشهر داشته ميرفته، يه آقاي شيک پوش و جنتلمني جلوش رو ميگيره و ميگه که ببخشيد، يه دختري تو خونه ما کار ميکنه که ميخواهيم براش مانتو بخريم. اگه مکنه تا يه مانتو فروشي بياين تا ما يه مانتو براش انتخاب کنيم از روي سايز شما. خلاصه اين خانوم هم (حالا از رو خريت خودش يا تور کردن يه پسر خوشتيپ) سوار پژويي ميشه که آقا دربست گرفته بودن. راه ميفتن و ماشين ميره تو کوچه پس کوچه ها. تا از طرف دختره اعتراض ميشه يه پارچه ميگيرن رو دهنش رو ميبرنش. چشم که وا ميکنه، ميبينه که تو يه جايي هست که پر از افغانيه. ميگه که ميخواي چي کار کني؟ يارو ميگنه همه اينا بايد با تو برنامه داشته باشن. مثه اينکه ازشون پولي چيزي گرفته بوده. دختره داد و فرياد ميکنه و بالطبع تهديد ميشه. بعد از کلي کش و قوس، ميگه تو رو خدا اينکار رو نکن من هنوز دخترم. اونم گوشش بدهکار نبوده. ميگه پس فقط خودت فقط اينکار رو بکن. يارو هم خودش با خشونت شروع ميکنه. طوري که دختره بيهوش ميشه. ميگفت هر وقت چشمم رو وا ميکردم ميديدم يکي افتاده روم. تا اينکه دو نفر ورش ميدارن و ميبرنش شهريار تو يه خونه اي. اونجا اون دو نفر هم بهش تجاوز ميکنن و کنار جاده ولش ميکنن. اونم سرخورده و درب و داغون بر ميگرده. خلاصه بعد از اون هم تو دوستيهاي بعدي که پيدا ميکنه، ديگه چيزي نداشته که از دست بده. هر کسي باهاش دوست ميشه و کيفشو ميبره و ميره. اينم که ميبينه عملا شده اينکاره، پس چه بهتر که درآمدي (!) هم از اين را بدست بياره. اينجوري ميشه که طرف رسما ميشه اينکاره.

راستي مقصر کيه؟ اين دختر؟ اون آقاي شيکپوش؟ کي؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر