۱۳۸۱ خرداد ۳۰, پنجشنبه

- خب نظرت چيه؟

- درباره چي؟

- درباره من.

- به نظر من تو... تو...توووو

- من چي؟

- هيچي!

- اي بابا. شد من يه سئوال بپرسم تو درست جواب بدي؟

- مگه من توام؟

- اون که عمرا نميتوني باشي.

- ببين من الان اصلا حس و حال شوخي رو ندارم.

- بابا منم جدي ازت پرسيدم.

- منم جدي جواب دادم.

- تو که جواب منو ندادي.

- اه ه ه ه ه ه ه ه. اصلا نميشه با تو بحث کرد. وقتي بخواي جواب بدي آدمو يه جوري ميپيچوني که زبونش گره بخوره.

- من که جواب ندادم ديوونه. من سئوال کردم. تو بودي که جواب ندادي.

- بس کن.

- اوکي. اوکي...( بعد از سي ثانيه)... پشملبا.

- چي؟ با من بودي؟ منظورت چي بود؟

- با تو نبودم.

- پس با کي بودي؟

- با خودم. يعني با هيشکي.

- پس اين چه ميدونم چي بود؟... چي گفتي؟ پشمالو؟

- نه بابا گفتم پشملبا.

- چي هست؟ فحشه؟

- نه بابا.

- پس چي؟

- نميدونم. فکر کنم اسم يه نوع غذاست.

- خب که چي؟ منظورت چي بود؟

- منظوري نداشتم. از اهنگش خوشم اومد يهو پريد رو زبونم.

- مسخره.

- بابا من نميتونم اين حق رو داشته باشم که از يه چيزي خوشم بياد؟

- تو.....

- .......

- .......

........................................................................

........................................................................

........................................................................

نتيجه گيري اخلاقي: هميشه يه بهانه اي واسه جر و بحث پيدا ميشه.

نتيجه گيري خيلي اخلاقي: در اينگونه مواقع بهتر است که تا صد بشمريد و بعد از کشيدن يک نفس عميق....

نتيجه گيري غير اخلاقي: شيطونه ميگه بزنم تو دهنش تا حالش سر جاش بيادا.

نتيجه گيري فمينيستي: هميشه حق با خانوماست.

نتيجه گيري فلسفي: تفابل انديشه ها هميشه ميتواند منجر به تفاهم آنها شود.

نتيجه گيري متمدنانه: گفتگوي تمدنها تنها راه حل است.

نتيجه گيري عصيانزده: بهتره بريم دو تا بستني بخوريم تا حالمون رديف شه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر