۱۳۸۰ اسفند ۱۵, چهارشنبه

و اما ادامه بحث حماقت...

در قسمتهاي قبلي بنده احمقها رو به سه دسته كلي تقسيم كردم و گفتم دسته اول يعني احمقهاي بالفطره دسته مورد علاقه ام براي مباحثه نيستد.

اما دسته دوم رو يعني احمقهاي بالقوه با اينكه طيف گسترده اي از احمقها رو شامل ميشن اما بازم زياد به اونا نميپردازيم سعي من رسيدن هر چه سريعتر به دسته سومه.

خب. اين دسته رو افرادي تشكيل ميدن كه به جهت همنشيني با احمقهاي بالفطره و يا افراد پيشرو دسته خودشون به اين درد دچار شدن. البته اين مساله نه تنها از ديد اونا دردناك نيست بلكه بسيار لذتبخشه و به جريان كون گشاد و آب هندوانه هم ربط پيدا ميكنه . اين دسته به عقيده من حداقل تا سن بيست و پنج سالگي هيچگونه پيشرفتي تو زندگيشون نميكنن مگر در مواردي كه در جهت تامين خواسته هاي اونا باشه. مثلا پيشرفت در موسيقي يا رقص فقط به منظور تور كردن دوست دختر يا دوست پسر...

البته پيشرفتهاي زوركي به همت پشتيباني افراد خانواده مثل پدر در اين مقوله بحثي نيست. اين دسته درصد زيادي از وقتشون رو به خواب و در صد بعدي رو به شكار اختصاص ميدن. اوقات اضافه رو هم پارتي و مواد مخدر توهم زا پر ميكنه.

درباره اين بحث نميكنم كه مثلا پارتي رفتن خوبه يا بد. من خودم هم اگه برام پيش بياد با كله ميرم. دارم ميگم كه اين دسته تمام وقتشون رو اينجوري ميگذرونن.

دسته سوم يعني دسته احمقهاي آگاه ميخوام جداگانه بحث كنم. فقط اين دسته فوق العاده جالب دسته اي هستن كه توشون از آدماي تحصيل كرده تا گداهاي سر گذر پيدا ميشه. پس ادامه بحث تا بعد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر