عصیان
۱۳۸۱ فروردین ۱۰, شنبه
و ما
كلبه اي داشتيم
در حوالي تو
و سفره اي صميمي
كه باد
آنرا با خود برد...
و تو شايد
دلشادي
از اين سفر
با باد
كه گوشهايت را لبريز ميكند
با زمزمه هايي از برگهاي دور.
اما
من سردم است...
زمستاني ام...! زمستاني.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر