۱۳۸۱ آبان ۸, چهارشنبه

ديشب تولد شيدا بود. ساعت نه و نيم رسيدم اونجا. خب ديگه چي بايد بگم؟ خوش گذشت ديگه. مثه هميشه گفتيم و خورديم و رقصيديم. بماند که بعضي ها سر يه چيزايي تک خوری کردن. تازه کلي هم تو تريپ بودن. اما خب منم که مثه هميشه تحويل نگرفتم. راستي مهموني، پارتي، عروسي، خلاصه سر همه چيز پايه هستيما. کادو هم اگه نخريديم کمک ميکنيم ظرفاتون شسته بشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر