۱۳۸۱ مهر ۱۰, چهارشنبه

آقا از زماني که ما اومديم خونه جديد همه چيز قاطي پاطي شده. انگار چشممون زده باشن ملت. اين دات کامها يه جورايي شيمبيلشون قيطونيه. گفتم شيمبل ياد يه بنده خدا افتادم. اين آقاي شيمبل از اولين وبلاگنويساست. آخر مرام و معرفت و لوطي گريه. دوستش تعريف ميکرد که اون زماني که هنوز مهره بود (يه موقعي بود تقريبا همزمان با تمدن مادها) اين شيمبل عزيز اولين وبلاگش رو تخته سنگ مينوشت. اين يکي از جالبترين اتفاقات بود که اصلا در مخيله من نميگنجيد. از اونجايي که گفته اند ز گهواره تا گور دانش بجوي، تصميم گرفتم که باهاش يه صحبتي داشته باشم که خلاصه بفهمم چطور اين کار رو ميکرد. آقا بعد از چند هفته دويدن و اين در اون در زدن تونستم با هزار جور پارتي بازي يه وقتي ازش بگيرم. يه سري اصطلاحات قامفيوتري بود که اصلا نميفهميدم چيه. هي توي صحبتاش اون رو بکار ميبرد. از کيفيت ببلاگهاي اون موقع که پرسيدم، توضيح داد که پابليش هر صفحه سه روز طول ميکشيد. از همه مشکل تر هم لينک دادن به سايتها و ببلاگهاي تازه وارد بود. اولين لينکي هم که داد به ببلاگ همين دوستش بود که البته اون موقع هنوز مهره بود. کاراي مربوط به اين لينک هم سه ماهي طول کشيد. کلي کار برد تا تونست با نخ ماهيگيري بهش لينک بده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر