کمی تا قسمتی ابری
اندرزگاه هشتم اوين اين روزها تعداد زيادی مهمون داشت. گناهکار و بيگناه و هزار و يک رنگ آدم، چند هفتهای رو با هم سر کردن. اونايی که تک و توک دارن آزاد ميشن حکايتاشون شنيدنيه. جوونای شونزده هفده ساله، چنان خاطراتی از اين روزا ميگن که آدم ياد اسرايی ايرانی ميفته که از عراق اومدن. بايد خيلی دلسخت باشی که صحبتاشون رو بشنوی و بغضت نگيره.
دو تاشون رو که گرفتن، با چشمای بسته بردن به يه باغی و طناب دار رو انداختن گردنشون و گفتن که اعتراف کنين به هر چی که ما ميگيم وگرنه میکشيمتون و بعدشم ميگيم که تو شلوغيها، تير خوردين.
يکيشون وقتی برای کتک نخوردن خودشو به غش ميزنه، دکتر ميارن بالای سرش و دکتره هم بعد از معاينه ميگه که چيزيش نيست. جريمهش ميشه 5 روز زندون انفرادی و البته وقتی از اون سوراخ مياد بيرون که شيشه ميشکونه و ...
يکيشون رو وقتی که داشته ميرفته خونه عمهش ميگيرن. يه ماشين لباس شخصی ميپيچه جلوش و ميندازنش تو صندوق عقب. اين بنده خدا هم فکر ميکنه که دزديدنش و شروع ميکنه به داد و فرياد که اونا پياده ميشن و تا ميخوره، ميزننش.
يکيشون وقت کتک خوردن، هر چی ميگه آقا جان نزنين به اين پام که عمل کردمش، نتيجه عکس ميگيره و از همونجا بيشترين ضربات رو دريافت ميکنه.
يه خانومی که برادرش رو گرفته بودن، تعريف میکرد که اومدن تو خونشون و همه جا و بازرسی کردن. حتی تو کامپيوتر برادرش رو هم وارسی کردن. بعدشم بهش گفتن که ميدونی اگه برادرت آزاد بشه، هیچ کجا کار نميتونه بگيره و بيکار ميشه؟ اون هم گفته من که ليسانسم رو گرفتم، مگه تونستم کار پيدا کنم؟ نشستم تو خونه. بذارين اونم بشينه همينجا.
بازار واسطهها هم که گرمه ماشالله. يه سری که روابطی با بزرگان دارن، بين خونواده زندونيها ميگردن و تيغ مبسوطی ميزنن ملت رو. خدا حفظشون کنه.
از اون طرف يهو آمريکا تغيير موضع ميده و ميگه که ما نبايد تو مسايل داخلی ايران دخالت کنيم. چون ايران هم تو فلسطين يه شيتيل حسابی بهش داده و يهويي همه گروههای فلسطينی قرارداد آتشبس امضا کردن. از اين طرف هم لابد دست ايران رو تو عراق بيشتر باز ميذاره.
تموم اين شنيدهها (البته اگه شايعه نباشه) و مسايلی رو که اخبارش رسما اعلام ميشه اگه کنار هم بذاريم، به اين نتيجه میرسيم که هوای ايران کمی تا قسمتی ابری همراه با رعد و برق شبانه در 18 تير خواهد بود. (البته ممکنه که طبق معمول پیشبينیهای هواشناسی کاملا برعکس اتفاق بيفته!)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر