۱۳۸۱ بهمن ۸, سه‌شنبه

درگيري با شکلکهاي ياهو مسنجر:

: نميشد يه بار اون يکي چشمش فلاش بزنه؟

: مارمولک: چيه وولک! تا حالا تمساح نديدي؟

: پايان يکي از جلسات اوليا و مربيان.

: اينم مال وقتيه که اصرار دارين مرغ يه پا داره و کلي قيافه هم ميگيري، اون وقت ميبيني مثل مجسمه بودا از هر طرفش يه پا زده بيرون.

: چونه چاله دار و تيغ کند.

: من در تصور خوردن کله پاچه.

: بعضيا در تصور خوردن کله پاچه.

: خدايا يه پولي به من بده يه عقلي هم به نورهود.

: خيلي بي مزه بود نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر