پيوندهاي زمستاني
ميخواستم غريبه باشي
از هر چه
که طراوت گونههايت را به يغما برد
ميخواستم که ياوههايت حتي
ترانههاي تنهائيم باشد
ميخواستم که سردي گونههايت را
با بازي کودکانههايم
نروبم
و براي ميلادت
ميوهاي به ارمغان بياورم
تا شميم شاديم را ببويي
ميخواستم دستهايت را تنگ در آغوش بگيرم
اما واهمه داشتم
که انگشتانت را داغ
نشانه کند
آدمک برفي من
امشب را مرو
نزدم بمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر