۱۳۸۲ آبان ۳۰, جمعه

با رنگهای ناهماهنگ

به شماره افتاده نفسهای نيمه‌شب مشترک

و زنگهايی که بی‌وقت در گوشت آواز می‌خوانند

با آوايی که هيچگاه لالايی نبوده

مردمکانت را به شمال سوق می‌دهد

چقدر مضحک است

قافيه‌های پرتاب

...... با رودخانه‌ای که از گوشهايم جاريست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر