۱۳۸۱ آبان ۸, چهارشنبه

ديگه حالم از ترانه «سلطان قلبها» بهم ميخوره. توی هر سوراخي که سر ميکشي یه نفر يه آکاردئون گرفته دستش و صداش رو انداخته سرش و هوار ميکشه که «سلطان قلبم تو هستي، تو هستي». خلاصه مخمون سالاد شد از بس اين ترانه رو اونم غلط غلوط خوندن. تقريبا هر يک ربع يه بار يکي از زير اين کافي نت ما رد ميشه و با تمبک و ويلون و آکاردئون و بوق برامون بزور کنسرت زنده اجرا ميکنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر