۱۳۸۳ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

تبعيدگاه زندانی شماره 1353

قايق با سرعت از پيچ و خم رودخانه می‌گذشت.

ما 29 نفر بوديم... گيج و منگ و ناتوان به جريان آشفته آب نگاه می‌کرديم. بخت خيلی يارمان بود که قايقمان بر ساحل نشست. کف پاهايمان که سفت شد، همگی کلاه‌هايمان را به احترام برداشتيم و غرق شدن قايقی را نظاره‌گر شديم که اسکلت کاغذيش را جوی آب می‌بلعيد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر