۱۳۸۲ مهر ۲۷, یکشنبه

يكشنبه اروپايي

امروز انگاري مثل اروپايي‌ها زندگي كرده باشيم. مثل يكشنبه‌هاي اونا انگاري يه روز تعطيل بود. فقط نرفتيم كليسا. امروز يه گردهمايي كوچولو به مناسبت يكسالگي دوهفته نامه اينترنتي فروغ بود. شهاب عزيز هم كه ما رو قابل دعوت دونسته بودن و ما هم مشتاق ديدار دوستان... با سامان رفتيم به محل جشن يعني كافه بلاگ و به عبارتي گل بود و به سبزه نيز آراسته شد. ديديم برو بكز و رفقاي ديگمون اونجا ولو هستن و ما هم از خدا خواسته چنان چتري انداختيم اونجا كه با طوفان هم از جا كنده نمي‌شد. علاوه بر دوستان فروغ، اراذل اوباش ديگر عبارت بودند از آيدا، محمد و نويد. بعدش هم حميد رو ديديم و در دنباله ماجرا وحيد و مجيد اومدن. بعدش هم كه رفتن باز ما نشستيم اونجا چون يه قرار كوچولوي مصاحبه داشتيم با بچه‌هاي دو هفته نامه شاتوت درباره كتاب وبلاگستان، شهر شيشه‌اي. القصه تا ساعت نه و نيم اونجا بوديم تا اينكه يادمون اومد كه خونه و زندگي هم برقراره. فردا هم امتحان زبان دارم حالا چيكار كنم؟ (به شيوه بازم مدرسه‌م دير شده حالا چيكار كنم؟)

يكي منو واسه درس خوندن ارشاد كنه پليز!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر