خيلی وقته که نشد بنويسم. تقريباً هفتهای يک بار میرم سفر. طبيعيه که آدم نتونه بنويسه. توی اين چند هفته هم مشهد بودم، هم اصفهان. هم کرمانشاه بودم و هم بندرعباس. اين مأموريتها جداً توی اين ماههای آخر سال داره اذيت میکنه. از همه اينها گذشته اومدم يه چيزی بنويسم و برم.
يکی دو تا از دوستان يه فيلم کوتاه ساختن و فرستادن برای شبنم. من هم شانسی داشتم که اونجا باشم. شبنم هم درباره همه اونها که تو فيلم بودن نوشته و طبق معمول من رو هم شرمنده کرده و اینا. فقط يه چيزی که برات با هزار تا پيغام و پسغام توضيح دادم و يه بار هم اينجا میگم. من هيچ دسترسی به اون سایتی که يه روز برات ثبتش کردم ندارم. واسه همين شرمنده شدم. همين. مثل هميشه شاد باشی و پرانرژی. میدونی که دلمون هم برات تنگ شده دختر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر