۱۳۸۳ مهر ۸, چهارشنبه

ابرها عطسه می‌کنند

هوا بوی پوست پرتقال می‌دهد

زمان زايمان فصل‌ها

آ ر ا م

آ ر ا م

می‌رسد

کسی چه می‌داند

قارقار کلاغان

شايد از سرخوشی‌ست

شايد هم می‌گويند

درد درد

شايد هم

عافيت باشد

...

سلام بر برگ

که در ابتدای بوی خاک

برای مراسم تدفين شبانه‌اش

آماده می‌شود

و اسکلتش روزی بيش

نمی‌ماند

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر