۱۳۸۱ اسفند ۱, پنجشنبه

يه جايي رو در نظر بگيريد. يه جايي مثل يه خونه ويلايي که روي يه کوه بلند پر از برفه. تمام پله هاش و بالکنش از برف لبريزن و باد هر از گاهي برفاي روي اونا مثل پودر به اطراف مي پاشه. يه ويلاي دو طبقه که از سنگهاي همون کوه و چوب ساخته شده. وقتي واردش ميشي دو تا مجسمه آدم که خيلي طبيعي هستن توجه تو رو به خودش جلب ميکنه. هر دو تاشون لباس عشاير پوشيدن و با وسايل و توي محيط کوچ در حال کارن. تختهاي سنتي شيک (نه از اونا که تو دربند ميبيني) با گليم هاي خوشگل و ميزهاي غذاخوري چشم نوازي که آماده خريداري نشدن و مخصوص اونجا درست شدن دعوتت ميکنه که غذا بخوري. يه قسمت اين سرسرا با چند تا پله چوبي جدا شده و فضايي رو ايجاد کرده که ميتونست آشپزخونه خوبي بشه. يه سنگ بسيار بزرگ يه طرف اينجا رو بطور کامل تشکيل ميده. سنگي که بخشي از همون کوه بوده. سقف توسط تنه هاي درخت و حصير استحکامي رو داره که آرامش خاصي بهت ميده. لوسترهاي اينجا هم از زنجيرهاي کلفت و چوب تشکيل شدن. بيرون توي بالکن روشنايي توسط فانوسهاي قديمي تامين ميشه البته توش لامپ کار گذاشتن. راستي يه شومينه هم اينجا هست. يه شومينه واقعي با کنده هاي کلفت در حال سوختن. اين هال با يه پله بزرگ به طبقه بالا ميره که بسيار بزرگه و ميتونست جاي مناسبي براي ۳ تا اتاق خواب بزرگ و سرويس ها باشه. اينجا يه ويلاي قشنگ ميشد. البته اگه اون رو تبديل به رستوران سنتي نميکردن. اين رستوران سنتي اسمش خانه کردستانه که توي پارک جمشيديه هست. امشب اگه اونجا رو ديده بودين هيچوقت فراموشش نميکردين. مخصوصا توي اين برف. حيف که دوربينم رو دزدا بردن وگرنه عکساي خيلي قشنگي ميشد از اونجا گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر