۱۳۸۲ خرداد ۹, جمعه

شمارش معکوس

8- اين چند روزه که پيدام نيست، مهمون يه آقاهه بوديم به نام سامان که چند وقته نمي‌نويسه. اما اينو داشته باشين از من يه صورت درگوشي، اگه ننوشت من اسممو عوض ميکنم. ميذارم صغري. نه اصلا ميذارم زيتون. تو رو خدا ببينيد آدم مجبور ميشه چه قسمهايي بخوره!

7- به زودي قراره يه خبرايي بشه. نه بابا قرار نيست آمريکا حمله کنه. چي؟ نه بابا... ازدواج مزدواجم هم نه. مگه عقلم پارسنگ ورداشته. فقط بدونين قراره که يه خبرايي بشه. حالا يه چند روزي بمونين تو خماري.

6- روزی می خواستم نباشم، تا ديگران باشند. روزی که خواستم باشم، همه نفرينم کردند. ایگناسیو سانچز مخياس خداييش معرکه مي‌نويسه.

5- اينم يه وبلاگ خوشگل. ارداويراف رو ميگم. طراحيش که معرکه‌ست. رنگش و تک‌رنگ کردن عکساشو هم دوست دارم.

4- اين پسره هم از ديار اتازوني نزول اجلال فرمودن به تهرون. فعلا درگيري مرگيري هاشون اجازه شرفيابي به ما رو نداده. از قرار معلوم اونجا هم خبرائيه. شايعاتي به گوش مي‌رسد. D:

3- کسي مي دونه چرا اين روزا من هر جا مي‌رم يه سري پليس مي‌بينم که يا روي در ماشينشون يا روي کلاهشون نوشته شده Diplomatic Police يا همون پليس سياسي؟ راستي کسي اون لندکروزاي 50-60 ميليوني رو نديده؟ خيلي وقته پيداشون نيستا. فکر ميکنم از ژاپن واسه يه سال اجارشون کرده بودن. مدتهاست گم و گور شدن.

2- چه نشسته ايد که حسين درخشان فتواي جهاد براي معتاد کردن آدمهاي جديد به وبلاگ رو صادر کرده. متن فتوا رو که البته عنوانش کمي شبيه آگهي‌هاي استخدامه رو حتما بخونين. البته فعلا وافور خودش (همون لپ‌تاپش) سوراخش کور شده و روشن نميشه.

1- فعلا برين سراغ اين لينکايي که دادم، تا بعدا خودم بيام چار تا کلمه درست حسابي بنويسم. (يعني نخود سياه...)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر