۱۳۸۱ آبان ۱۲, یکشنبه

خيلي گرفتارم. خيلي. شرمنده بعضيها هم هستم. خيلي بدقول شدم. خيلي. الان دقيقا روی لبه تيغ دارم راه ميرم. شايد هم افتادم از اون بالا اما خودم نميدونم. هر جور که ميچرخم از يه جای ديگه ميفتم زمين. بد وضعيه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر