خب. از قرار من بايد بشينم اينجا و از خودم بيانيه در بکنم برای دلايل آقا در باب اثبات اطلاع از خواندن تاريخ و ساير قضايا...
چند تا جواب کوتاه بهت میدم و تمام.
شباهت تو و اصولگرايان در تحجرتونه. هر دو تا همه رو به دو دسته خودی و غيرخودی تقسيم میکنين و شعارتون اينجوری خلاصه میشه که فقط کسی آدمه که حرف منو میزنه اگه نه يه جو قوه ادراک نداره و من از اين نژادم و تو از اون نژادی و من طلای نابم و شماها آهن قراضه. تو حتی بلد نيستی مثل مخالفينی از قبيل شبح خونسرد باشی و حرفت رو بزنی. میدونی چرا؟ برای اين که اون توی ايرانه و به همه چيز اشراف داره اما تو نه. بجاش خودت رو به در و ديوار ميزنی و بد و بيراه میگی و خيلی اصرار داری بگی که با پوست و گوشت و خون داری زندگی توی ايران رو لمس میکنی. ادبياتت حقيقتاً منحصر به فرده.
شديداً ادعا میکنی که من ال کردم و بل کردم و توی زندان بودم و فلان و بهمان و تو به سن ادراک نبودی اون وقتا و عقلت نارس بود. يکی از مشکلات تو اينه که برای درک و شعور مخالفينت ارزش قائل نيستی. جالبه که داعيه دموکراسی هم داری. به من میگی که اگه هر عقيدهای داری واسه خودت نگه دار و توی وبلاگ شخصيت ننويس و من رو به فريبکاری متهم میکنی. ادبياتت عين قاضی مرتضويه. وقتی من نتونم توی وبلاگ خودم عقيده سياسيم رو بيان کنم، کجا بايد بتونم؟ يعنی تو هم درباره آزادی عقيده داری من آزادم تا فقط اون چيزی رو بگم که تو میگی؟
يه مشکل بزرگ ديگه تو اينه که دوست داری همه ايرانیهای خارج از کشور رو بياری سمت خودت و ما رو ببری اون ور خط. يادم نمياد گفته باشم همه ايرانیهای اون ور آب مثل تو هستن. پس از طرف من اظهار عقيده نکن. من اون ور دوستای زيادی دارم برای خيلیهاشون هم ارزش بیحد و حصری قائلم. اصلاً از کجا معلوم که خودم هم يه روزی نرم از ايران؟ پس لطفاً حرفايی رو که درباره تو میزنم تعميم نده به همه. اينجوری همه فکر میکنن ما داريم با هم دعوا میکنيم و تو سعی داری برو بچههای محلتون رو به هر روشی بندازی وسط اين دعوا. ما که با هم دعوا نداريم؟ داريم؟
حالا برو باز بگو طرف اراجيف گفته. اگه اراجيفه به روی خودت نيار. آدم که از يه مشت اراجيف غمباد نمیگيره؟
راستی محض اطلاع خواستم بگم وبلاگی که داری با خيال راحت میخونی، توی ايران فيلتره. حالا هم باز میگم. خون خودت رو کثيف نکن. برای سلامتی مضره.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر