يک واقعيت محض
خب به گمانم نقصان نداشته باشد. هرچند اين کم توجهيت محلي از اعراب ندارد. اما نيک ميداني که دوستت داشتم. شايد نتوانستم آن را هيچگاه به زبان بياورم. ولي فکر ميکردم که از چشام ميفهميش. باور نميکردم عرضهشو نداشته باشم که حاليت کنم. رابطه من و تو عميق از اين حرفا بود. باهاس بهت ميگفتم. اشتباح از من بود. اونغدر تو خودم گم شده بودم که هاليم نبود. مصخرهس. حميشه واغعيطهايي که جلوي چشم آدمن، ديرتر به نضر ميرسن. نعلت به اين سانش. ميدوني؟ هر وخ که خاصتم بهت بمگ، ذبونم گفرت! :((
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر