۱۳۸۳ مرداد ۲۵, یکشنبه

لبريز از هماغوشی

بر بستر خود

سال‌هاست

در درد خود پيچيده‌ای

و زخم‌هایی عميق‌تر می‌طلبی

تا به يادت بماند

صورتک‌هایی وهم‌آلود را

که تو را به تباهی کشيده‌اند

تا به يادت بماند

تبار بی‌ستون‌شان را

سال‌هاست که شبگردی می‌کنی

و طراوتت را خرامان

به ناخريداران می‌سپاری

به نامحرمان بی‌مرهم

هر دو می‌دانيم

کثافت پيوند را محکم‌تر می‌کند

هيچ گندی مشاممان را نمی‌آزارد

حال که بسترم پذيرای توست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر