همه دارن حل میشن. توی يه حلال ناشناخته.
من اما دارم فرسوده میشم. ساييدگی رو کاملا حس میکنم. گوشههام داره گرد میشه. سخته اما دارم عادت میکنم. يه وقتی حسش بود که يه گوشهم رو بشکنم و از يکنواختی بيام بيرون. ولی حالا شايد جراتم رو از دست دادم. آره... انگاری دارم فرسوده میشم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر