عصیان
۱۳۸۲ بهمن ۱۲, یکشنبه
بندرگاه
جيغ
فرشتههاي بندرگاه
در انتهاي شهري خاكستري
با گامهاي يكسان و خسته
جعبههايي لبريز از تهوع
و بينهايت صف
حبابهاي سياه
بوي زمخت گوگرد
مرگ شب
... زياد نگران نباشيد
اين شعر نيست
فقط خواستم نقاشي كنم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر