۱۳۸۲ دی ۸, دوشنبه

هنوز كم است



ديروز در پارك نظامي گنجوي، قراري برگزار بود از طرف وبلاگنويسان براي كمك به زلزله‌زدگان بم. دوستان زيادي اومده بودن و اقدامات زيادي براي جذب كمكهاي نقدي، جنسي صورت گرفت. از دوستاني كه مايل بودن تا به بم اعزام بشن هم ثبت نام به عمل اومد.

دوستان خارج از كشور، خواهشمندم كه شماره حسابهايي رو كه اينجا نوشتم يادتون نره. اونهايي هم كه تو ايران هستن، از تلاش دست برندارن. اوضاع نسبت به روزهاي قبل بهتر كه نشده بلكه بدتره. خواهش مي كنم به فكر غذا و مواد خوراكي باشيد. غذا مثل پوشاك يكبار مصرف نيست. هر روز مورد نيازه. در ضمن در خبرهاست كه بوي تعفن داره شهر بم رو برمي‌داره. ماسك بهداشتي رو از ياد نبرين.

دوستانمون توي سايت سرخط، كار بسيار ارزنده‌اي كردن و ترتيبي دادن تا وضعيت مجروحان حادثه بم از طريق اينترنت قابل پيگيري باشه. اين صفحه رو به همه معرفي كنين. در صورتيكه دسترسي به اسامي جديد داريد و يا هر گونه دسترسي به بانك اطلاعاتي اسامي مجروحين بستري در بيمارستانهاي ديگر كشور دارين، با ايميل حميد هاشمي تماس بگيريد و ليست رو بهش بدين.

۱۳۸۲ دی ۶, شنبه

مركز شيرخوارگاه آمنه

ديروز با يك سري از بچه‌هاي وبلاگنويس و ساير دوستان اينترنتي، قراري تنظيم شد در شيرخوارگاه آمنه. تعدادي از دوستان براي كمك آمدن. من هم ساعت 6 به اتفاق سامان رفتم و تونستيم 146 تا پليوري رو كه از يك توليدي لباس گرفته بوديم به اونجا منتقل كنيم. ساعت 7:30 از اونجا براي كاري خارج شدم و ساعت 9 شب كه دوباره برگشتم، ديدم كه باز هم ارسال كمكها ادامه داره. خلاصه شروع كرديم به تخليه وسايلي كه مردم مياوردن. تا ساعت 11 شب اونجا بودم و بعدش برگشتم خونه. اما چيزهايي به نظرم رسيد و بد نديدم كه اينجا بنويسم، شايد كه به درد بخوره.

يكي از مسايلي كه خيلي مهمه اينه كه مردم كمكهايي رو كه ميارن بدقت بسته بندي كنن. متاسفانه بدليل بسته‌بندي نامناسب اجناس (مخصوصا پتوها و لباسها)، بسياري از اونها بدون نظم توي يه گوني چپونده ميشن و وقتي اين كمكها اونجا مي‌رسن، معلوم نميشه كه توي هر بسته چيه. مسلما توي اون بلبشو امكان تفكيك اجناس هم نيست. پس شما هم اگه مي‌خواين كه كمكي رو ارسال كنين، اونها رو بدقت بسته‌بندي كنين (حتي‌الامكان توي گوني‌هاي پلاستيكي) و روش محتويات و تعدادشون رو بنويسين.

خيلي از مردم اجناس نو و كارآمدي رو ميارن اما تعداد زيادي از مردم، جنسهاي درب و داغوني رو ميارن. چه بهتره كه جنسهاي آورده شده بخصوص لباس تازه و ضدعفوني و نو باشه.

مواد غذايي به شدت مورد نيازه. در نظرتون باشه كه هر چي هم غذا ببريم، فوقش به درد مصرف چند روز بخوره. يه سري چيزهايي رو كه به نظرم بيشتر مورد نيازه اينجا ليست مي‌كنم كه اگه مي‌خواين خريد كنين، به اينها اولويت بدين:

لوازم بهداشتي، سرمهاي تزريفي و داروهاي اورژانس، باتري، چراغ قوه، ملحفه سفيد، پوشك بچه، زغال، چادر گروهي، انواع مواد خوراكي قابل حمل از قبيل كنسرو، آب معدني، شيرخشك، قند، چاي، بسته‌هاي شير استرليزه، بيسكويت و كلوچه و كيك.

يه سري مراكز و شماره حساب براي كمكهاي ارزي خارج از كشور به پست قبلي اضافه كرد كه فكر مي‌كنم كاملترين ليست در نوع خودش باشه. اگه خارج از كشور هستين و مي‌خواين كمك كنين، حتما بدردتون مي‌خوره.

اگه كمك نقدي و جنسي نمي‌تونين انجام بدين، مي‌تونين به محل بياين و توي بسته‌بندي اجناس و بار زدن اجناس توي كاميون كمك كنين.

چيز ديگه‌اي اگه يادم اومد مي‌نويسم همينجا.
كمك رساني به زلزله‌زدگان بم





لينكهاي مفيد:

1- براي كمك در آمريكا:

- مؤسسه Mercy Corps

- The National Iranian American Council

- واشنگتن، نشنال بانك، حساب دفتر حفاظت از منافع ايران، شماره حساب 17122944

2- براي كمك در آلمان:

- صليب سرخ آلمان

DRK

Bank für Sozialwirtschaft

Bankleitzahl 370 20 500

Kontonummer 41 41 41

- يونيسف شعبه آلمان

Spendenhotline: 0137/300 000

Spendenkonto 300.000

Sozialbank Köln

BLZ 370 205 00

Stichwort: Erdbeben Iran

- بانك ملي هامبورگ، شماره حساب 2219912007، كد 202102000

HOLZBRUECKE 2

20459 Hamburg

P.O.BOX 112129

Tel. (0049-40) 360000

Tlx. 211301-216339 MI D

Fax. (0049-40) 36000236

- بانك صادرات هامبورگ، شماره حساب 68683200، كد 20210300

Zweigniederlassung Hamburg

Deichstrasse 11

P.O BOX 112227

20459 Hamburg Germany

- دويچه بانك برلين، شماره حساب 2352508، كد 10070000

3- براي كمك در انگليس:

بانك ملي شعبه لندن، شماره حساب 2222100017002

4 Moorgate,

London EC2R 6AL

United Kingdom

Tel. (0044-207) 6003636

GEN. Tlx. 884145-883313-15

(F. E. DEPT. 888424) BANMEL G

Fax. (0044-207) 7962104-7962152

4- براي كمك در فرانسه:

- بانك ملي شعبه پاريس، شماره حساب 3200000011

43 Ave. Montaigne,

75008 Paris

Tel. (0033-1) 47237857

Tlx. 641506-641651 MELBAN F

Fax. (0033-1) 47207124

5- براي كمك در ارمنستان:

- بانك ملت ايروان، شماره حساب 2080000360860101

#6 Amiriyan Str.

P.O.BOX.375010 P/H 24

Yerevan

Repoblic of Armenia

Tel. 581354-151810-581523- 581791-581394

Tlx. 243303 MLTAR AM, 243110 BMYRAM

Fax. 540885

Seift. BKMTAM 22

6- براي كمك در تركيه:

- بانك ملت آنكارا، شماره حساب 20758

Ziya Gokalp Bulvari No.12,

Kizilay,

Ankara.

Turkey

P.O.Box.791 Kizilay Ankara

Tel. 4354800-2

Tlx. 46915 BMEL TR

Fax. 4321726

Swift. BKMTTRIS 100

- بانك ملت استانبول، شماره حساب 3200

Binbircicek sokak ,

Buyukdere caddesi Levent,

Istanbul,

Turkey

P.O.BOX 67 Levent, Istanbul, Turkey

Tel. 2695820 (10 lines)

Tlx. 26023,26502 MELT TR

Fax. 2846657

Swift. BKMTTRIS

7- براي كمك در كويت:

- بانك الوطني، شماره حساب 0122842970161/1017

8- براي كمك در بلژيك:

- ستاد همياري با مردم بم در بروكسل

49 Rue Général Henry

1040 Etterbeek

Bruxelles

Tel. 0474551832- 0475716925

9- براي كمك در كانادا:

صليب سرخ كانادا

10- جمعيت بين‌المللي صليب سرخ و هلال احمر

11- حساب ارزي هلال احمر ايران

12- RelifeInternational



لطفا در صورت اطلاع از مراكز جمع‌آوري كمك در كشورهاي ديگر، اطلاع دهيد تا به ليست فوق اضافه شوند.

۱۳۸۲ دی ۵, جمعه

فاجعه در بم




هزارن نفر... هزاران خانه... هزاران مصيبت

واي به حال وقتي كه پايتخت ايران دچار زلزله شود...

ايران بر كمربند زلزله واقع شده.

خانه مي سازند تا آدم ها به مصرف زلزله برسند.

Bodies, covered by blankets, of some of those killed in an earthquake in the city of Bam, Iran, 1,000 kms ( 630 miles ) southeast of Tehran on Friday Dec. 26, 2003. More than 5,000 people were killed and up to 30,000 others injured in a devastating dawn quake in southeast Iran. (AP Photo/Hasan Sarbakhshian) More Photoes

۱۳۸۲ دی ۲, سه‌شنبه

دست‌نوشته‌هاي قابيل

نامه‌هاي ايگناسيو را خيلي وقت پيش يعني زماني كه تازه نوشته مي‌شد، مي‌خوندم و از اون لذت بسيار مي‌بردم. نويسنده‌ش رو وقتي كه از ايران رفت، تازه شناختم. كيوان حسيني، وقتي كه سر از پراگ درآورد، وبلاگش تو آدرس جديد، ديگه مملو از اشعار و نوشته‌هاي عاشقانه نبود. دغدغه‌ها و زخمهايي بود كه تازه مجال باز شدن پيدا كرده بود و از نوشته‌هاي قديمش گاه گاه بويي به مشام مي‌رسيد. اينبار اما كيوان حسيني با داستاني در جايزه ادبي بهرام صادقي شركت كرد با نام دست‌نوشته‌هاي قابيل. داستاني كه خوندنش مو بر تن آدم راست مي‌كنه. شخصيتها، زمان و مكان اتفاقات اونقدر ملموس هستند كه كمتر كسي رو مي‌شه پيدا كرد كه با شخصيتي از ميون شخصيتهاش احساس هم‌ذات‌پنداري نكنه. و همينه كه خواننده رو تحت تاثير فراوان قرار مي‌ده. اين داستان يكي از معدود داستانهايي بوده كه من رو روزهاست، گاه و بيگاه به فكر فرو مي‌بره. من كه حالا حالاها جرات ندارم كه چيزي بنويسم و اسمش رو بذارم داستان كوتاه. حتما بخونيدش... حتما!

۱۳۸۲ آذر ۳۰, یکشنبه

اوهام يك ذهن خالي از شراب

خيلي فاصله است لابد

ميان واژگونه‌هاي ذهني پانزده‌ساله

تا توهمات سي سالگي

آنگاه كه عاشق زني مي‌شود

در پايكوبي شبانه

و يك شبه

پانزده سال ديگر را طي مي‌كند.

۱۳۸۲ آذر ۲۹, شنبه

تبليغات انتخاباتی

فقط 2 روز مونده به پايان مرحله اول مسابقات وبلاگی. نشستيم با خودمون فکر کرديم که بابا جان چه اشکالی داره که برای برنده شدن، تبليغ کنیم؟ حقيقتش تا حالا رومون نمی‌شد. ديديم که بهتره يک حکم اجتهادی در اين زمينه صادر فرموده و خوانندگان را در عمل انجام شده قرار بديم. اين است حکم اجتهاد در زمينه انتخابات:

رای دادن به وبلاگ سرگردون در بخش فناوری اطلاعات در حکم جنگ در راه خدا‌ست.

رای الی بيبلاج سرجردون، فی قسمت الفناوری الاطلاعات يساوی جهاد فی سبيل‌لله.

پس برای اينکه يه حالی بدين به اين زحمتکشان در راه ملت، سرگردون يادتون نره X.

در ضمن خالی‌بنديهای انتخاباتی من به اين شرح است:

اگه انتخاب بشم:

1- به همتون لينک ميدم.

2- به همتون يک هوست مجانی با 1 گيگا بايت فضا و 1 ترابايت پهنای باند در ماه ميدم.

3- کاری می‌کنم تهران پايتخت وبلاگهای جهان بشه.

4- کاری می کنم که کنفرانس ژنو تو تهران برگزار بشه.

5- مقر سازمان ملل رو از نيويورک به لاهيجان منتقل می کنم.

6- کاری می کنم که وزارت پست، تلگراف و تلفن تغيير نام بده به وزارت تلفن، تلگراف و پست.

7- کاری می‌کنم کارستان.

8- همتون رو از راه دور و نزديک می‌بوسم.

9- اين وبلاگ رو برای آسايش خلق‌الله تعطيل می‌کنم. (اين آخری واقعا وسوسه کننده‌ست مگه نه؟)

۱۳۸۲ آذر ۲۵, سه‌شنبه

۱۳۸۲ آذر ۲۲, شنبه

Rojan

فقط بلد بود هوار بکشه. گوشش هم بدهکار نبود. به هزار زبون حرف می‌زد و هزار جور لهجه داشت...

ديروز حنجره‌ش جر خورد. از بس جيغ زد به سبک مايکل!

بيچاره اسپيکر بی‌زبون من!

۱۳۸۲ آذر ۱۸, سه‌شنبه

غرغر به شيوه نجبا

اين مصاحبه‌اي كه خبرگزاري ايسنا با من انجام داده رو وقتي كه ديديم كمي تا قسمتي شاخ درآوردم. تقريبا تمامي جملاتي كه از من نقل شده، دچار سكته‌هاي غيرمليح نگارشي هستن! نمي‌دونم چرا به جملاتي كه من گفتم دقت نكردن!

مثلا به اين جمله توجه كنين: «در حال حاضر پس از 2 سال كه از عمر وبلاگ نويس‌هاي فارسي مي‌گذرد، تقريبا وبلاگ‌ها به سمت تخصصي شدن پيش مي‌روند و از روزنوشت‌ها جدا مي‌شوند». در صورتي كه منظور اين بوده كه در حال حاضر 2 سال از عمر وبلاگنويسي فارسي مي‌گذرد.

يا اين يكي: «وبلاگ‌هاي تخصصي براي انتشار تخصصي افراد در حال گسترش هستند.» كه درستش انتشار تخصص افراده!

فكر كنم ملت با خوندن اين مصاحبه به اين نتيجه برسن كه اون كلمه مهندس، كلمه كاملا بي‌خودي بوده!

۱۳۸۲ آذر ۱۵, شنبه

رابطه

هر چی بيشتر فکر می‌کنم، بيشتر به اين نتيجه می‌رسم که بايد يه رابطه منطقی بين کراوات و خرابات باشه!

۱۳۸۲ آذر ۱۴, جمعه

پياده

از آخرين نشانه‌های جاده کوهستانی گذشت. توهم، تازه توی پيچ و خم جمجمه‌اش به مسابقه می‌رفت. باد توی صورتش می‌خورد و موهايش را به مسخره می‌گرفت. تنها يک لحظه... دويد... باد را بوسيد و قهقهه‌های آسمان را طولانی در آغوش گرفت.

۱۳۸۲ آذر ۱۱, سه‌شنبه

گفته ها و ناگفته های جشنواره وب

اين روزها تماما درگير کارهای جشنواره بودم. و اما حالا که اين جشنواره تموم شده و مراسم اختتاميه اون رو هم پشت سر گذاشتيم، لازم ديدم که حرفهای زيادی رو که ناگفته مونده توی اين روزها بگم.

تموم روزهای جشنواره، غرفه وبلاگنويسها گل سر سبد تموم غرفه ها بود بی اغراق. شلوغی اين غرفه به حدی بود که شرکتها و غرفه های حاضر در جشنواره رو متعجب کرده بود. حتی صدا و سيما که به نوعی متولی اين جشنواره بود، بارها و بارها در اين غرفه حضور پيدا کرد. شرکتهای شرکت کننده هم غرفه های خودشون رو رها کرده بودن و به تبليغ در غرفه ما رو آورده بودن. انواع و اقسام قرعه کشی بود که برای وبلاگنويسها و حضار در غرفه صورت می گرفت. ارائه سمينار در غرفه وبلاگنويسان به دو يا سه مورد در روز می رسيد. و در مجموع بيشترين بازديدکننده رو برای نمايشگاه همين غرفه بود که به ارمغان آورد و به نوعی اطلاع رسانی روزهای جشنواره رو همين غرفه بود که انجام می داد و اما مراسم اختتاميه...

توهين و توهين و ناديده انگاری بسيار در يک کلام. در اين مراسم تعداد انگشت شماری از شرکتها بودند که جايزه های ذی حقی رو کسب کردن. بسياری از جوايز نصيب صدا و سيما و غرفه های وابسته به اون شد و البته سازمان فرهنگی-هنری شهرداری و شورای عالی اطلاع رسانی. پرشين بلاگ هم يک جايزه برد. سه مورد اخير از اسپانسرهای مسابقه شمرده می شدند. من تا حالا نديده بودم که اسپانسرهای يک مسابقه جوايز اون رو بگيرن که اينبار ديدم. البته پرشين بلاگ از ديدگاه من همواره قابل تقديره ( اون هم به خاطر اينکه سرويس وبلاگنويسی فارسی رو ايجاد کرده) اما اين دوستان در جشنواره حضور نداشتن و غرفه خودشون رو پس گرفته بودن! حالا به چه علت، نمی دونم. تنها باری که از بلاگرها در مراسم اختتاميه اسم برده شد، یکبار بود و اون هم اين بود که مجری برنامه گفت که بلاگرها چقدر شلوغ می کنن! و بار ديگر اِينکه، بخش مسابقه وبلاگها به دليل عدم توافق داوران، انجام نميشه و البته به آينده (نامعلوم!) موکول خواهد شد. با اين ترتيب، ادامه حضور در مراسم اختتاميه، ممکن بود به توهينهای بيشتری منجر بشه. به همين خاطر بود که وبلاگنويسان تصميم به ترک مراسم گرفتن. بعد از خروج، مجری برنامه هم از سالن خارج شد و اصرار به بازگشت دوستان داشت تا به نوعی با معذرت خواهی از اونها دلجويی کنه و گفتن که تقديرنامه های شما به پرينت کردن نرسيده! که البته به دليل قانع نشدن، بعد از صحبتهای محمدرضا طاهری به عنوان نماينده وبلاگنويسها و مسئول غرفه، دوباره از سالن خارج شديم. به طور کلی جوی که بر جیسه حاکم بود سعی در معرفی وبلاگنويسان به صورت افرادی بيکار و علاف داشت که کاری بجز نوشتن مطالب بی سر و ته ندارند. در تيزر جشنواره هم که به صورت يک سی دی در اختيار عموم قرار گرفت تنها دو نما از غرفه بود، اون هم از کافه بلاگ و بخش کتاب وبلاگستان. حتی يک تصوير هم از ازدحام موجود در غرفه نبود! که تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

لينکها:

اخبار غرفه در سايت اختصاصی.

عکسهای غرفه وبلاگنويسان.