۱۳۸۲ شهریور ۲۶, چهارشنبه

زايمان

وقتی که ناخنهایش بستر را می‌شکافت

و صدايش فضا را

سقف هم کوتاه شده بود...

و زمان خاکستری

به پهنای صورتش می‌خنديد

ثانيه‌ها از هم کولی می‌گرفتند

و با لحنی کـــــــــــــــــــشدار

شعری ملال‌آور را زمزمه می‌کردند

سرنوشت باز هم آبستن بود

از تولدی ديگر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر