۱۳۸۴ شهریور ۱۱, جمعه

خيلی جالب نيست که بعد از يه سفر دو روزه جالب با برو بچس، وقتی از متل قو رد می‌شی، ماشين جلويی بزنه به يه پسربچه 7-8 ساله و چند متر پرتابش کنه تو هوا. اون هم مثل يه عروسک چرخون توی توفان بپره هوا و مثل يه تيکه گوشت جلوی ماشينت بخوره زمين. شِت. لعنت به اون زمانی که فکر می‌کنی خيلی خوش گذشته.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر