۱۳۸۴ مرداد ۲۲, شنبه
۱۳۸۴ مرداد ۲۱, جمعه
چيز ميز
1. بنويسم بازم؟ نتيجهش میشه از اين دری وریهای پايين. مگه اينکه بخوام گزارش روزانه بنويسم. خب اونها هم يکسری کُد قراردادی داره که ممکنه هر کسی باهاش ارتباط ايجاد نکنه. اونوقت اينجا میشه پر از نوشتههای شخصی. بگذريم. شايد يه برنامهای چيدم که منظمتر و بيشتر بنويسم. البته اگه بعضی از موقعيتها جور بشه.
2. خوبهها. اگه وسط تابستون بری يه جايی که برف باشه. پنجشنبه رفته بودم سرچشمه يه رود. جايی که برف جلوی چشمهای آدم آب میشد و رودخونه رو تشکيل میداد. از جايی که پياده شدم از ماشين، سه چهار ساعتی فقط رفتيم بالا. لالون میدونين کجاست؟ يه جايی اون ور فشم.
3. شديداً افتادم به کتاب خوندن. اون هم توی دو سه ژانر مختلف. يه مجموعه 5 جلدی هست با نام «جهان اسطورهشناسی». مجموعه مقالاتی که جلال ستاری ترجمه کرده. مجموعه خيلی جالبيه از مطالب مربوط به مفاهيم اساطيری ملل. يه کتاب ديگهای هم موازی اين دارم میخونم به نام «روانشاسی شايعه». تقريباً تنها کتابی هست که در مورد شايعه نوشته شده. من چيز ديگهای نديدم. اين يکی هم مجموعهای از تحقيقات آکادميک و علمی درباره شايعه و چگونگی ايجاد و پخش اونه.
4. همچنان دارم فرانسه رو میخونم. يه جور کل کله با خودم. تازگیها داره سختتر هم میشه. اما هر چی که سخت میشه انگار لجبازی هم بالاتر میره. ولی هيچ چيز به اندازه گفتوگوی اجباری با يه فرانسهزبان نمیتونه به آدم کمک کنه. اين رو وقتی عملاً حس کردم که با يه شب با يه فرانسوی تونسیالاصل رفتيم شام دربند. تجربه اجباری خوبی بود.
5. در کل همين فعلاً. اين جور اگه بخواين هر روز میتونم هوار خط بنويسم. (در جواب اونهايی که میگن چرا کم مینويسی).
1. بنويسم بازم؟ نتيجهش میشه از اين دری وریهای پايين. مگه اينکه بخوام گزارش روزانه بنويسم. خب اونها هم يکسری کُد قراردادی داره که ممکنه هر کسی باهاش ارتباط ايجاد نکنه. اونوقت اينجا میشه پر از نوشتههای شخصی. بگذريم. شايد يه برنامهای چيدم که منظمتر و بيشتر بنويسم. البته اگه بعضی از موقعيتها جور بشه.
2. خوبهها. اگه وسط تابستون بری يه جايی که برف باشه. پنجشنبه رفته بودم سرچشمه يه رود. جايی که برف جلوی چشمهای آدم آب میشد و رودخونه رو تشکيل میداد. از جايی که پياده شدم از ماشين، سه چهار ساعتی فقط رفتيم بالا. لالون میدونين کجاست؟ يه جايی اون ور فشم.
3. شديداً افتادم به کتاب خوندن. اون هم توی دو سه ژانر مختلف. يه مجموعه 5 جلدی هست با نام «جهان اسطورهشناسی». مجموعه مقالاتی که جلال ستاری ترجمه کرده. مجموعه خيلی جالبيه از مطالب مربوط به مفاهيم اساطيری ملل. يه کتاب ديگهای هم موازی اين دارم میخونم به نام «روانشاسی شايعه». تقريباً تنها کتابی هست که در مورد شايعه نوشته شده. من چيز ديگهای نديدم. اين يکی هم مجموعهای از تحقيقات آکادميک و علمی درباره شايعه و چگونگی ايجاد و پخش اونه.
4. همچنان دارم فرانسه رو میخونم. يه جور کل کله با خودم. تازگیها داره سختتر هم میشه. اما هر چی که سخت میشه انگار لجبازی هم بالاتر میره. ولی هيچ چيز به اندازه گفتوگوی اجباری با يه فرانسهزبان نمیتونه به آدم کمک کنه. اين رو وقتی عملاً حس کردم که با يه شب با يه فرانسوی تونسیالاصل رفتيم شام دربند. تجربه اجباری خوبی بود.
5. در کل همين فعلاً. اين جور اگه بخواين هر روز میتونم هوار خط بنويسم. (در جواب اونهايی که میگن چرا کم مینويسی).
۱۳۸۴ مرداد ۱۲, چهارشنبه
...
بالا... بالا... بالا
هل میدهم شانههای برجسته تصويرم را
روی پلههای خيس کفآلود
بالا... بالا... بالا
سياه، خاکستری، کبود
يک پله ديگر تا اوج
يک پله بدون بازگشت
پلههای لعنتی اضطراری
کنار اسکله مقدس
کنار مشتی مرغ دريايی
کنار انبوه جيغ بنفش
به هنگام هبوط
به هنگام نياز
به هنگام خطا
کبود، خاکستری، سياه
ضربههای باد
سايههای توهم
امواج و گرداب و سقوط
موسيقی با ضرباهنگ طوفان
تا بيکران
مسافران گرامی! لطفاً پياده شويد
ايستگاه آخر میباشد!
بالا... بالا... بالا
هل میدهم شانههای برجسته تصويرم را
روی پلههای خيس کفآلود
بالا... بالا... بالا
سياه، خاکستری، کبود
يک پله ديگر تا اوج
يک پله بدون بازگشت
پلههای لعنتی اضطراری
کنار اسکله مقدس
کنار مشتی مرغ دريايی
کنار انبوه جيغ بنفش
به هنگام هبوط
به هنگام نياز
به هنگام خطا
کبود، خاکستری، سياه
ضربههای باد
سايههای توهم
امواج و گرداب و سقوط
موسيقی با ضرباهنگ طوفان
تا بيکران
مسافران گرامی! لطفاً پياده شويد
ايستگاه آخر میباشد!
اشتراک در:
پستها (Atom)