۱۳۸۲ مهر ۸, سه‌شنبه

دو شماره تا همين نزديک

نخست اتفاق حباب

و سپس هندسه

که گاهی هم محصور مي‌کند...

اندام را...

و يادها را

و بر باد می‌برد هر آنچه که در قانون گياه نيست!

۱۳۸۲ مهر ۷, دوشنبه

دو سند تاريخي

نامه عمر بن الخطاب به يزگرد سوم ساساني, شاهنشاه پارس و پاسخ يزدگرد سوم به نامه عمر بن الخطاب رو توي يه بخشي از وبلاگ شبح ديدم. درست يا غلطش رو نمي‌دونم، چون نويسنده اين مطلب نامعلوم بوده اما خيلي خيلي نوشته جالب و در خور تامليه. مخصوصا پاسخ يزدگرد به عمر... خوندنش رو از دست نديد به هيچ وجه! اين هم لينک ترجمه انگليسيش.

۱۳۸۲ مهر ۴, جمعه

پارس آنلاين عزيز ناز بشي الهي

آدم نمي‌دونه از اين شرکت پارس آنلاين عصباني باشه يا قاه قاه بخنده به سياستهاي عجيبش. والله پر رو تر از اينها خودشونن. ديگه داستان تاييد و تکذيب اين شرکت يا به قول خودش بزرگترين ICP ايران داستان قسم حضرت عباس و دم خروس هم نيست. مضحکه خنده‌داريه که کم‌کم داره تبديل به مسخره تهوع‌آور ميشه. داستانش که تکراريه... چي بگم؟ فقط همين بس که نه تنها وبلاگها همچنان در فيلتر (البته اشتباهي!) آقايون هستن بلکه صفحه خبري سايت گويا رو هم به ليست سياه اضافه کردن. خبر دارم که آقايون از کاهش فروش کارتهاي خودشون آگاهن اما خبر ندارم که کک آقايون گاز ميگيره? يا اينکه لگد هم نميزنه چه برسه به گزيدن! پارس آنلاين جونم ناز بشي الهي... موش کور بخوردت! ايشالله صد سال به پاي هم بزرگترين ICP ايران پير بشي. اصلا بزرگترين ICP دنيا بشي الهي ننه!

۱۳۸۲ شهریور ۳۰, یکشنبه

ای وای بر اسيری کز ياد رفته باشد

در دام مانده صيد و صياد رفته باشد

ديشب صدای تيشه از بيستون نيامد

شايد به خواب شيرين، فرهاد رفته باشد

حزين لاهيجی

۱۳۸۲ شهریور ۲۶, چهارشنبه

زايمان

وقتی که ناخنهایش بستر را می‌شکافت

و صدايش فضا را

سقف هم کوتاه شده بود...

و زمان خاکستری

به پهنای صورتش می‌خنديد

ثانيه‌ها از هم کولی می‌گرفتند

و با لحنی کـــــــــــــــــــشدار

شعری ملال‌آور را زمزمه می‌کردند

سرنوشت باز هم آبستن بود

از تولدی ديگر

۱۳۸۲ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

يه دونه بستنی چوبی، نه از اين مگنوم و سالار و عروسکی و فلان و بهمان... از اون ساده هاش... هيچ دقت کردين که خوردنش چه شادی کودکانه‌ای رو به آدم منتقل میکنه؟

۱۳۸۲ شهریور ۲۱, جمعه

المداخل الورودي في المسائل النورهودي

1- اين کاراگاه ناواروي عزيز گذشته از اينکه دختر خيلي نانازي داره، بعضي وقتا يه حرفاي خيلي قشنگي ميزنه. از جمله ايني که اينبار گفت: «قانون براي مردم وضع شده، نه عليه مردم!».

2- يکي از وسايل بسيار کاربردي و مفيد براي خانومهاي مسافر، همانا آينه آرايش براي ديد زدن رديفهاي عقب اتوبوسه.

3- متاسفانه بايد از اين تريبون اعلام کنم که بسياري از آدمها افراد جنس مقابل خودشون رو بصورت اندامهايي(!) مي‌بينند که انسانهايي بهشون چسبيدن.

4- اين هم يه ترکيب جديد: چادر سياه، کلاه آفتابگير، کفش پاشنه‌بلند بدون جوراب، شلوار جين، ناخن مانيکور شده، عينک آفتابي، با سس فيس و افاده!

5- يه کمي بسيار بده که آدم سه روز بره شهرشو هيچکدوم دوستاشو نبينه. اون هم به دليل واهي ازدواج رفقا. نامردا!

۱۳۸۲ شهریور ۱۶, یکشنبه

شمارش معکوس

5- 50-60 نفری بوديم به گمونم. روز جمعه رو می‌گم. رفتيم کلاردشت. با يه عالم آدم آشنا و نيمه‌آشنا و ناآشنا. نصف وبلاگی و نصف غیروبلاگی. روز خوبی بود. با يه عالمه شلوغ‌پلوغی و حرکات موزون و افکار ناموزون. اگه بخوام ليستشون رو بنويسم نه حوصله خودم ميکشه نه حافظه. کلشو بگم که جای هر کی که بايد می‌بود و نبود، خالی!

4- اين نظرخواهی ديگه گندشو درآورده. 10 روزه که خرابه. هر بار هم که ميريم تو سايتش نوشته که همين امروز درستش می‌کنيم. از قديم گفتن عالم بی‌عمل به چه ماند؟ به وبلاگ بی‌نظر (همون زنبور بی‌عسل).

3- اين روزا کمتر وقت می‌کنم بنويسم. از بس سرمون شلوغ شده سر اين شرکت. اينقدر سفارش طراحی سايت داريم که نمی‌دونيم از کدوم شروع کنيم. حالا اين وسطها هر وقت فرصتی بشه بتونم يه گريزی به سرگردون و اينجا بزنم، هزارآفرين داره به خدا.

2- اين آی دی ياهو منو بستن! :( دو هفته‌ای ميشه. اين سيستم ياهو هم انگاری بدجوری تو زرد از آب در اومده. يه روزی اومدم ياهو مسنجرم رو وا کنم ديدم پيغام می‌ده به خاطر مسائل امنيتی اين آی‌دی رو بستيم. اينو گفتم واسه کسايی که برام پيغام ميفرستن و من جواب نميدم. نمرديم و مشکل امنيتی هم پيدا کرديم.

1- و در انتها شاعر می‌فرمايد: خواهی نشوی رسوا ... دات کامتو بکن برپا

۱۳۸۲ شهریور ۱۳, پنجشنبه

اگر که قرار باشه به چيزي افتخار کنيم، بهتره که اون چيز اوضاع امروزمون باشه نه تاريخ گذشتمون!